دیشب تو پمپ بنزین یه معجزه دیدم یارو نزدیک پنج لیتر و نیم تو یه ظرف چهار لیتری بنزین زد
وقتی هم به مسئول پمپ بنزین گفت یارو گفت احتمالا دبّه ت خرابه
::
من ب این حرف ک میگه بچه حلال زاده ب داییش میره اعتقاد نداشتم تا اینکه سریال ستایش شروع شد.
این دیگه نرفته اینو copy.paste کردن!!
.
.
پدرم همیشه از پدربزرگ خدابیامرزم نقل می کنه که مرد خونه باید همیشه دو جاش کبود باشه ، یکی بالای چشمش ، یکی روی زانوش ، حالا چرا ؟
صبح که از خونه میره بیرون خانمش میگه : اینو بخر ، اون دست می ذاره بالای چشمش و میگه : به روی چشم ،
- این کار رو هم بکن
- به روی چشم
- اینجا هم برو
- به روی چشم و…
حالا ظهر که از سرکار میاد خونه ( قبلا ها ظهر میومدن خونه ) خانم می پرسه : فلان چیز کو ؟ خریدی ؟
آقا هم محکم می زنه روی زانوش و میگه آخ یادم رفت .
- فلان کار رو کردی ؟
- آخ یادم رفت
-فلان جا رفتی ؟
- آخ یادم رفت و …
البته اون دوره هنوز قتلهای خانوادگی عمد و غیر عمد رواج نداشته ، آقایون احتیاط کنند!